معلمین، مربیان، مدرسان و فرهنگ مصرف گرایی مدام در حال گفتن این عبارات هستند :
کتاب های بیشتری بخوان، دوره های آموزشی بیشتری را بگذران، مهارت های بیشتری یاد بگیر، برای آموزش و یادگیری سرمایه گذاری بیشتری کن، به پادکست های بیشتری گوش کن، مقالات بیشتری مطالعه کن، در خبرنامه های بیشتری عضو شو و …
اما واقعیت این است که ممکن است در نهایت در “تله یادگیری” گیر بیافتید!
شما مدام فکر می کنید که موضوعات بیشتری برای یادگیری وجود دارد و هنوز اطلاعات و شناخت کافی را ندارید. فکر می کنید که زمانی آماده انجام مرحله بعدی خواهید بود که دانش بیشتری درباره آن موضوع کسب کرده باشید. به خودتان می گویید که زمانی شروع به انجام کار و بکار بستن اطلاعاتتان می کنید که به اندازه کافی اطلاعات درباره آن موضوع به دست آورده باشید. دفترچههای بیشتری را پُر از اطلاعات می کنید، مقالات بیشتری را در کامپیوترتان ذخیره می کنید و در نهایت در “چاله اطلاعات” فرو می روید.
چند ماه بعد، شما انبوهی از اطلاعات را در دستان تان دارید اما دقیقا همان جایی هستید که از قبل بودید. شما حتی 1 سانت هم به جلو نرفته اید. اما چرا؟ زیرا احساس می کنید که هنوز دانش کافی ندارید. احساس می کنید که هنوز نیاز به یادگیری بیشتری دارید.
به نظرتون آشناست درسته؟ قبلا این را تجربه کرده اید. من نیز این را تجربه کرده ام، 2 سال پیش زمانی که تصمیم داشتم اولین وبلاگم را راه اندازی کنم و در “چاله اطلاعات پینترست” فرو رفتم.
جستجو کردم : “چگونه یک وبلاگ را راه اندازی کنیم؟”
ناگهان چندین هزار مقاله جلوی چشمانم ظاهر شد! اکثر آنها تیترهای این شکلی داشتند :
“چگونه یک وبلاگ راه اندازی کنم و فورا درآمد کسب کنیم؟”
“من چگونه در ماه اول وبلاگ نویسی، 5000 دلار درآمد کسب کردم؟”
“چگونه بدون هیچ تجربه ای، یک وبلاگ موفق راه اندازی کنیم؟”
“من چگونه به عنوان یک وبلاگ نویس تازه کار، ماهی 35000 دلار درآمد کسب کردم؟”
ناگهان علامت دلار از چشمانم زد بیرون!
با قلمی که در دست داشتم، مشتاقانه هر کدام از مقالات را می خواندم و روی کاغذی که جلوم بود نت برداری می کردم. پشت سر هم در خبرنامه های مختلف عضو می شدم. یک فولدر در کامپیوترم ایجاد کرده بودم و تمام مقالات و کتاب های الکترونیکی رایگانی که دانلود کرده بودم را در آن ذخیره می کردم. اما بعد سوالات بیشتری برام ایجاد شد!
دامین چیه؟ افیلیت مارکتینگ چیه؟ سئو چیه؟ وردپرس چطوری کار میکنه؟ از کدوم هاست استفاده کنم؟ و ….
مغز من با این حجم از اطلاعات بیش از حد، گیج و گنگ شده بود. مدام صفحات دفترچه یادداشتم را پر می کردم، اما هرچقدر که مقالات بیشتری می خواندم، بیشتر متوجه این موضوع می شدم که چیزی از وبلاگ نویسی نمی دانم. بیشتر از گذشته احساس ناآشنا بودن با این موضوع را داشتم.
بنابراین کار بعدی که کردم این بود که تعداد زیادی از دوره های آنلاین وبلاگ نویسی رو خریداری کردم. دوباره شروع کردم به پر کردن دفترچه هام، اما همچنان کارم را شروع نکرده بودم.
حقیقت این بود که من میترسیدم. ترسم از برداشتن اولین قدم بود. می ترسیدم که به دلیل نداشتن اطلاعات کافی در این زمینه، شکست بخورم. می ترسیدم از اینکه پولم را برای تهیه دامنه، هاست و سرویس ایمیل هدر دهم. و بیشتر از همه اینها، ترسم از اطلاعاتی بود که داشتند مغزم را خفه می کردند. شاید برای شما هم اتفاق بیافتد !
شما شروع به مطالعه مقاله ای می کنید که می خواهید درباره موضوع آن یاد بگیرید، همین مقاله ممکن است شما را به سوی مطالعه مقاله دیگری که چیزی از موضوع آن نمی دانید هدایت کند، و مقاله بعدی نیز به روال…
ساعت ها بعد، تنها چیزی که می دانید این است که “چیزهای خیلی کمی” را می دانید! اینجا باید تشکر کرد از اینترنتی که برای ربودن مغز ما طراحی شده است! گوگل، مدیوم، پینترست، فیسبوک، اسپاتیفای و …، الگوریتم های آنها طوری طراحی شده اند که ما به آنها معتاد شویم و هیچوقت نتوانیم از آنها دست بکشیم. هرچقدر که ما زمان بیشتری را در این اپلیکیشن ها صرف “یادگیری” کنیم، به همان میزان در دنیای وقتی زمان کمتری را صرف “به کار بستن” چیزهایی که یاد گرفته ایم خواهیم کرد. مساله این است که شما هیچوقت “همه چیز” را نخواهید دانست. شما هیچوقت “همه چیز” را یاد نخواهید گرفت، حداقل نه در “عصر اطلاعات” که ما در آن زندگی می کنیم.
این روزها بیشتر از 600 میلیون وبلاگ در فضای اینترنت فعالیت می کنند.
سالانه تقریبا 60 هزار کتاب الکترونیکی جدید توسط آمازون منتشر می شود.
در سال 2018 بیشتر از 500 هزار پادکست در “اپل پادکست” منتشر شد.
بیشتر این مطالب توسط کسانی تولید شده است که دقیقا مانند شما، فکر می کردند که درباره آن موضوع چیز زیادی نمی دانند، اما تصمیم گرفته اند که بیکار نباشند و اقدامی کنند. آنها وقتی موضوع جدیدی را یاد می گیرند، به سرعت آنرا منتشر می کنند، با دیگران به اشتراک می گذارند و سپس می روند به روند یادگیری ادامه می دهند.
شما چگونه می توانید به همچین شخصی تبدیل شوید؟ چگونه می توانید مطمئن شوید که مغز خود را با اطلاعات زیادی خفه نکرده اید؟ چگونه اعتماد بنفس کافی را برای شروع کردن بدست بیاورید؟ شما باید کاملا برخلاف آن چیزی که “فرهنگ مصرف گرایی” به شما القا می کند، عمل کنید :
کمتر یاد بگیرید، بیشتر عمل کنید.
در اینجا چهار روش مفید برای این کار را بررسی می کنیم.
1. رژیم کم اطلاعاتی بگیرید!
تیم فریس در کتاب معروف خود به نام “هفته کاری 4 ساعته” مفهوم “رژیم کم اطلاعاتی” را توضیح داده است. این به معنای نادیده گرفتن خودآگاه اطلاعاتی است که بی ربط، غیرمهم، غیرقابل اجرا و اضافی هستند. تیم پیشنهاد می دهد :
– یک هفته را بدون استفاده از هیچ رسانه ای بگذرانید. نه روزنامه، نه مجله، نه کتاب های غیرداستانی، نه وبسایت ها و نه استفاده از اینترنت. کتاب های داستانی در این دسته بندی حساب نمی شوند، زیرا آنها انتقال دهنده اطلاعات نیستند.
– بپرسید. از خودتان بپرسید که اطلاعاتی که در حال استفاده از آن هستید، آیا ضروری یا مهم هستند؟ اگر نبودند، آنها را علامت بزنید و بعدا به آنها برگردید.
– “یاد بگیرید که چه زمانی باید جذب اطلاعات را متوقف کنید. فقط به دلیل اینکه شروع به مطالعه چیزی کرده اید، به این معنا نیست که حتما باید “همه آن را مطالعه کنید.
شخصا این روش را امتحان کردم.
وقتی متوجه شدم که هر روز چندین ساعت از زندگی ام را با بیخیالی در وبسایت مدیوم می گذرانم، آن هم بدون اینکه مطلبی را که می خوانم به طور کامل درک کنم، تصمیم گرفتم مدتی این روند را متوقف کنم. من اپلیکیشن مدیوم را از گوشی موبایلم پاک کردم. به جای آن، برای مطالعه مقالاتش از لپتاپ استفاده می کردم. بنابراین دیگر نمی توانستم بیشتر از 3 مقاله در روز بخوانم.
2. وقتی به اندازه کافی یاد گرفتید، یادگیری را متوقف کنید و قدم بعدی را بردارید
معمولا چه مدت زمانی را باید در شبکه های اجتماعی بگذرانید؟ شبکه های اجتماعی 100% شغل شما هستند یا فقط 10% از آن هستند؟ بهترین روش برای تشخیص اینکه یک مدیر شبکه اجتماعی چقدر زمان را باید صرف حضور در این شبکه ها کند، این است که ببیند چقدر زمان در اختیار دارد که بتواند صرف حضور در شبکه های اجتماعی کند.
در حالی که تیم فریس توصیه می کند که استفاده از اطلاعات را برای یک هفته کاهش دهید، من توصیه می کنم که برای یک هفته “هیچ” اطلاعاتی را دریافت نکنید!
در عوض، این کارها را انجام دهید :
– قدم اول : در ابتدا مشخص کنید که می خواهید چه چیزی را یاد بگیرید. مثلا “فریلنسر شدن”
– قدم دوم : فقط به میزان کافی از اطلاعات را که برای برداشتن چند قدم اول لازم است، به دست آوردید. نیاز نیست که تبدیل به یک PHD در زمینه فریلنسری شوید! شما فقط باید چند مرحله و قدم ابتدایی را بدانید. زمانی که اطلاعات اولیه و کافی را در آن زمینه کسب کردید و به اندازه کافی اعتماد به نفس برای شروع به دست آوردید، همه تَب ها را ببنید. به یاد داشته باشید : “کافی” کلمه ای جادوییست!
– قدم سوم : شروع کنید. دوباره وارد گرداب اطلاعات نشوید. در عوض، قدم به قدم چیزهایی که یاد گرفته اید را اجرایی کنید. اگر اشتباه کردید، می توانید آن را در آینده جبران کنید. مهمترین مساله این است که کارتان را آغاز کنید.
سعی کنید این توصیه ای که من از اِمی پورترفیلد یاد گرفتم را به کار ببندید : “تصمیم بگیرید، شروع کنید، همانطور که در حال حرکت هستید، اصلاحات لازم را انجام دهید.”
3. همانطور که انجام می دهید، به یادگیری ادامه دهید
اگر شما یک کارآفرین هستید یا می خواهید یک کارآفرین باشید، من خبر بدی برای شما داریم : قطعا شما دانش 100% در صنعت انتخابی تان به دست نخواهید آورد. حتی کسانی که ما به آنها می گوییم “متخصص” همچنان دارند از نردبان دانش تخصصیشان بالا می روند. آنها فقط کمی بیشتر از شما می دانند. این مساله به این دلیل است که اینترنت بدون حرکت نیست و مدام در حال پیشرفت است. با ظهور روندهای جدید، امکانات جدید یادگیری نیز بیشتر افزایش می یابند. چیزی که دیروز می شد از آن استفاده کرد، ممکن است امروز قابل استفاده نباشد، و چیزی که امروز می توان از آن استفاده کرد، ممکن است فردا قابل استفاده نباشد. این بدین معناست که اگر شما همه کتاب هایی که درباره صنعت تان نوشته شده است را خوانده باشید، ممکن است فردا همچنان موضوعاتی بوجود بیاید که شما نیاز به یادگیری آن داشته باشید.
اما خبرهای خوبی هم وجود دارند : شما امروز بیشتر از دیروز میدانید و همچنین می توانید که فردا بیشتر از امروز بدانید. بنابراین وقتی که قدم اول را برداشتید، می توانید به موازات آن، یادگیری را نیز پیش ببرید. یاد بگیرید، به کار ببرید. یاد بگیرید، به کار ببرید. یاد بگیرید، به کار ببرید. موضوع اصلی این است که یادگیری به تنهایی، کلید موفقیت شما نیست.
4. با انجام دادن، یاد بگیرید
اشتباه نکنید، این موضوع با مورد قبلی تفاوت دارد. یادگیری از طریق انجام دادن به این معناست که اگر شما موضوعی را حین کار کردن به صورت عملی و تجربه گرایانه و در نهایت با صحیح و خطا یاد بگیرید، بسیار موفق تر خواهید بود نسبت به زمانی که دستور العمل های آن موضوع را از کسی دریافت کنید و شاهد عمل کردن به آن توسط دیگران باشید.
یادگیری حین کار به این معنا است که شما کار را انجام می دهید و اجازه می دهید که فرآیند به شما آموزش دهد. مثلا، اگر شما یک فریلنسر هستید، فریلنسری را شروع کنید. وقتی که وارد این عرصه شدید و اولین قدم های خود را برداشتید، با مشتریان قرارداد بستید، از آنها بازخور گرفتید و مقداری پول کسب کردید، آن موقع است که شما یاد خواهید گرفت که فریلنسری به چه معناست.
این نوع از یادگیری که در جایی اتفاق می افتد که درگیر کار هستید و به طور مداوم بازخور می گیرید، به عنوان “یادگیری فعال” شناخته می شود. برای مثال می توان به بحث های گروهی، ورک شاپ ها، بازی ها و فعالیت هایی که در مدرسه داشتید اشاره کرد، جایی که شما همراه با انجام کاری، یادگیری نیز داشتید.
نوع دیگری از یادگیری، “یادگیری غیرفعال” است، جایی که شما اطلاعاتی را از منابع خارجی مربوط به یک موضوع دریافت می کنید، بدون اینکه درگیر فرآیند اجرایی کردن و به کار بستن آن شوید. برای مثال می توان به سمینارها و کلاس های درسی که در دانشگاه داشتید اشاره کرد، جایی که شما صرفا شنونده و دریافت کننده اطلاعاتی بودید که در عمل آن را به کار نمی بستید.
شما به عنوان یک کارآفرین و یک فرد خلاق، باید یادگیرنده فعال و غیرفعال به طور همزمان باشید. این بدین معناست که شما باید دوره های را بگذرانید، مقالات وبلاگ ها را بخوانید، به پادکست ها گوش کنید و از اطلاعاتی که در اینترنت درباره صنعت مورد نظر شما وجود دارد استفاده کنید، اما در کنار آن کارهایی را نیز انجام دهید. مثلا محتوا تولید کنید، برند شخصی خودتان را مطرح کنید، روابطی ایجاد کنید و …
شما زمانی بهتر یاد می گیرید که دانش تان را به کار ببندید، اشتباه کنید، ببینید که چه چیزهایی برای شما جواب می دهد و چه چیزهایی جواب نمی دهد، شکاف هایی که در دانش تان وجود دارد را تشخیص دهید و آنها را بهبود دهید.
در مجموع، وقتی که تصمیم می گیرید که چیز جدیدی را یاد بگیرید، احتمالا در “دام یادگیری” خواهید افتاد. اینجاست که شما یاد می گیرید و هرچه بیشتر یاد می گیرید، بیشتر متوجه می شوید که نمی دانید! این موضوع اعتماد بنفس شما را کاهش می دهد و شما را مجددا در “چاله اطلاعات” فرو می اندازد، جایی که شما مصرف کننده اطلاعاتی می شوید که هیچوقت آنها را در عمل به کار نمی برید، زیرا مدام احساس می کنید که آماده شروع کار نیستید. چهار قدم برای جلوگیری از فرو افتادن در این دام عبارتند از :
- برای یک هفته رژیم کم اطلاعاتی بگیرید و فقط از اطلاعات مرتبط و ضروری استفاده کنید.
- زمانی که به اندازه کافی اطلاعات برای برداشتن قدم اول داشتید را تشخیص دهید. سپس همه تب ها را ببندید و کارتان را شروع کنید.
- همانطور که کارتان را انجام می دهید، به یادگیری ادامه دهید. یادگیری و انجام دادن کار، بخش های جدا از هم نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هستند. به یادگیری از منابع خارجی ادامه دهید و به انجام دادن کارها بر اساس چیزی که یاد گرفته اید نیز بپردازید.
- با انجام دادن، یاد بگیرید. کار را انجام دهید و از تجربیات تان یاد بگیرید، اشتباه کنید، و هر چیزی که یاد گرفته اید را در عمل به کار گیرید
یک یادگیرنده و انجام دهنده باشید!